۱۳۹۱ اسفند ۸, سه‌شنبه

بدون تیتر

بعد از چند صباحی امروز تصمیم به نوشتن گرفتم اما نوشتنم همه ی آن روی خوشی برای کسی ندارد از تاریخ پر فراز و نشیبی که بر سرزمینمان گذشته و هر برهه از تاریخش جز غم و اندوه چیزی برای ما نداشته است در هیچ دوره ای مردم ما روی خوش انقلابهایی که کردند را ندیدند . سرزمینمان اکنون همانند گذشته به دست نا اهلانی است که طعم قدرت را آنقدر به زبان خود شیرین دانسته اند که به هر قیمتی حاضر به از دست دادن آن نیستند . فرقی نیمکند که در کدام برهه از تاریخ هر برهه اش تلخی و زهر آلود بودن را به همراه داشته است .
هیچ جناحی توانایی دفاع از دوران خود را ندارد و هیچ یک از احزاب و اپوزیسیون ها جایی برای حرف زدن و دفاع ندارند .هر چه سعی میکنم که کلمات را به گونه ای بیان کنم که توان توصیف این روزهای سیاه را داشته باشد کلمات یاری دهنده ی قلمم نیست .
بگذریم ... اما مردم ایران که در میدان کارزار این مصیبت ها و غم ها هستند اندوه و ماتم را بر دلم می نشاند و ننگریستن به این اوضاع و احوال بسیار سخت است . اما چه بسا با هر اتفاقی  از گرانی و دستگیری ، عداه ای در حال ساختن جک و یا نوشتن یک پیام برای رفع آن اتفاق به وقوع پیوسته هستند . ای کاش به جای این کارها اندکی تفکر به خرج می دادیم و از کاری که می توانستیم بکنیم و نکردیم بهره می گرفتیم .حالا به جای اینکه این خانه ی ویران را ویرانتر کنیم بهتر است که با استفاده از تواناییمان که همه ما آن را داریم اما با همت کم وزیاد از نو بسازیم دیر نیست میشود ....
ناتمام  ....  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر